آرادآراد، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
آوینآوین، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

مادرانه ای برای پسرم

یازده ماهگی

آرام جانم یازده ماهه شد. الان چهار زانونشسته کف زمین کیف من رو از اتاقم کشیده و آورده تا نشیمن و داره باهاش بازی میکنه . مرد شش میلیون دلاری من ،شش تا دندون داره و این شش تا دندون تقریبا در فاصله دو تا سه هفته خیلی سخت در آمد . این ماه آخر ماه سختی بود شش تا دندون و اولین سرماخوردگی آراد ، اگر تب های پشت واکسن ها رو مریضی حساب نکنیم این اولین بیماری آراد بود .ظاهرا که سرماخوردگی ساده ای بود یه کم آبریزش بینی داشت و البته شب اول خیلی بد خوابید اغراق نمیکنم که هر پنج دقیقه بیدار میشد ولی شب بعد خودم از گلو درد خوابم نمیبرد تا حالا چنین گلو دردی نکشیده بودم و سهیل هم مثل همیشه کشیک بود ساعت چهار نیمه شب بود که زنگ زدم بیدارش کردم اون هم تلف...
27 شهريور 1393

چرا رفتي چرا من بي قرارم ......

ميگفت وقتي يه عزيزي رو از دست ميدي يه مار توي خونه دلت لونه ميكنه بله زمان ميگذره و تو حتما به زندگي معمولت بر ميگردي ولي أون ماره برا هميشه تو قلبت لونه كرده و نميتوني پيش بيني كني كه كي نيشش رو توي دلت فرو ميكنه و أون موقع درد تازه ميشه تازه تازه .  ميگفت من كه خواهرم رو از دست دادم هيچوقت ثمر خواهر از دست نداده نميشم حتي تو خوش ترين لحظه ها  امشب نيشش تا عمق جانم  ..... نگفتي ماهتاب امشب چه زيباست نديدي جانم از غم ناشكيباست....   پي نوشت : غزل از سيمين بهبهاني 
9 شهريور 1393

جفت دندون های بالایی

بعضی روزها مادر بودن و تنها بودن خیلی سخت میشه مثل سه روز پیش ، آراد از صبح که بیدار شد بد قلق بود لحظه ای حاضر نبود از بغلم پایین بیاد تا میگذاشتمش زمین که برم به یه کاری برسم گریه کنان  دنبالم می آمد و پاهم بالا میرفت که بغلش کنم ! توی بغلم هم آروم نبود و جیغ میزد ! تا عصربه همین منوال بود یه یک ساعتی هم وسط روز خوابید تا من تجدید قوا کنم با خودم فکر میکردم آخر چرا انقدر بی قراره ، آراد خیلی گریه نمیکنه مگر اینکه درد داشته باشه با خودم گفتم شاید می خواد دندون در آره ، رفتم دیفن هیدرامین آوردم مالیدم به لثه هاش ، همون موقع حس کردم لثه های بالاش سفت تر از معمول هستند ،اثر آن چنانی از دیفن هیدرامین ندیدم یه ژل لیدوکائین شوهر خاله&nb...
4 شهريور 1393
1